معنی تند و تیز

لغت نامه دهخدا

تند و تیز

تند و تیز. [ت ُ دُ] (ص مرکب، از اتباع) تندتیز. (ناظم الاطباء). پرشتاب. سریع و پرحدت:
که تند و تیز به دل بردن من آمده ای
شتاب چیست به آتش گرفتن آمده ای.
ابراهیم ادهم (ازآنندراج) (بهار عجم).
رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

تند و تیز

شتابان و خشمناک پر شتاب و سریع


طعم تند و تیز

دژن

حل جدول

تند و تیز

حاد، پر شتاب، سریع، پر حدت

حاد

کرمند

کَرمَند

تج


اسب تند و تیز

سیس

فارسی به انگلیسی

تند و تیز

Acrid, Biting, Drastic, Extreme, Intense, Sharp, Keen, Keenly, Rabid, Racy, Trenchant, Bitter, Peppery


تند و تیز شدن‌

Intensify


تند و تیز کردن‌

Intensify

فارسی به عربی

تند و تیز

ماده مقلصه، متحمس

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

تند و تیز

877

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری